دُردانه

برف میبارید
در زمستانی پر از سرما
مادر بهمن
لحاف پُر  ز  پشم خویش را
بر زمین افکنده بود
از سپیدی
چون لباسی در تن
یک نو عروس
اندر این سوز زمستانی
و این رد سپید و گنگ و طولانی
من...
در پستوی دلم
گرم
از بهاری تازه بودم
مثل یک پروانه بودم
یاد آن سیمین تنِ
دُردانه بودم ...

اطلاعات تماس

از روش های زیر با سید محمدرضا خسروی در ارتباط باشید :
  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید