چه سوی می کشی مرا؟
غزل غزل ترانه از حضور تو
به ذره ذره وجود من نشسته است
و من
برای هر ترانه ات
حدیث عشق می پراکنم
تو ای شرار و شور
تو ای امید
ای سرور
ستون شعر های با ردیف و قافیه
چقدر جای بودن تو در سکوت شاعرانه
خالیه ....
تو امتداد یک نگاه عاشقانه ای
فسانه ای
مرا تمام روز و شب
بهانه ای
در این غمین خزان روزگار
چه سوی می کشی مرا؟
که در پیِ مسیر ردپای تو
دوان دوان
به هر گذر دویده ام
هنوز بوی عطر دامنت
نجابت و متانتت
صدای دلربا نه ات
نگاه عاشقانه ات
میان این خیالِ مرد بیقرار
دیدنی ست
و خاطرش شنیدنی ست