نقش خیال

تنها نشسته ام من و سیگار میکشم

نقش تو را به سینه ی دیوار میکشم

آن زلف تاب خورده و سیمای ناب را

امشب میان دشت و چمنزار میکشم

صد بار در تجسم چشمت قلم شکست

من باز هم به خواهش و اصرار میکشم

بار فراق و درد تو را من هنوز هم

در بیت های  مبهم  اشعار میکشم

راز درون و سّر نگاهت عجیب بود

تعبیر آن زمخزن اسرار میکشم

زخمی نشانده ای تو زمهرت به پیکرم

کز درد زخمه بر جگر تار میکشم 

عشقت حرام کرده مرا طعنه میزنند

وای از ملامتی که ز اغیار میکشم

اما هنوز فرصت یک بوسه مانده است

با این  امید  منّت  اخبار  میکشم

سیگار هم رسید به آخر ولی هنوز

نقش خیالِ خسروی از یار میکشم

down

اطلاعات تماس

از روش های زیر با سید محمدرضا خسروی در ارتباط باشید :
  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید