بیقرار

شب بود و ماه بود و من و بیقراری ات

پشت دری نشسته به چشم انتظاری ات

چشمانم اشکبار و نگاهم به عکس تو

یادش  بخیر   گفتی بیا ،  یادگاری ات

در وَهم خویش بودم و انگار دیدمت

با دامن  سپید  و  لباس  اناری ات 

بر سر کلاه صورتی ات را گذاشتی

کُشتی مرا فدای تو و شهریاری ات

در پیچ و تاب کوچه نسیمی وزید ،آه

عطر تو بود باز و هوای بهاری ات

مثل همیشه بیخبر از کوچه بگذری

عادت شده برای من این راز داری ات

آسیمه سر دویدم و از در برون شدم

دلتنگ و  داغدار به  دنبال  یاری ات

نزدیکتر شدم به تو ، ای وای من ، تویی!!!

گشتم دوباره محو دو چشم شکاری ات

دستت گرفته بودم و دل پر ز شور بود

آماده ی  هلاک خود و جان سپاری ات

گفتم چرا دگر به دلم سر نمیزنی؟؟

گفتی برو تمام کن امیدواری ات ...

down

نمی دانم ...تومی دانی؟؟

شعرهایم رنگ غم دارد 

بسانِ این دل پر درد

روزگارم چون شب و 

من در خیال خویش 

خورشیدم 

توهم نیست 

سراپای وجودم آتش است و 

دود و حِرمانی 

نمی دانم ...

تو میدانی؟؟

چه آمد بر سرِ این روح سرگردان

که روزش چون شب و 

در دل خیال صبح روشن دارد از 

شبهای ظلمانی 

نمی دانم ...

تو می دانی؟؟

به هر سو کورسوی زندگی 

تاریک و 

این دل رو به خاموشی ست 

جهان تار است 

جان بی تاب 

غروبی خسته ام 

چون واپسین خورشید تابستان 

با طلوع صبح فردا ...

برگهایم یک به یک میریزد از 

بار پشیمانی 

نمی دانم...

تو می دانی؟؟

بسانِ خانه ای هستم 

برون افتاده از شهری 

بنایم سُست 

خاکم رُس

که چون گهواره ای جنبان 

رَوَد هر لحظه تقدیرش

به سوی تَل ویرانی

نمی دانم ... تو می دانی؟؟

بهارم کو؟

بارم کو؟

چه شد فصل جوانی 

آن زمان کز شور

چون طفلی دبستانی

میان کوچه ها از شوق

سرمستانه آواز بهارم بود 

کنون ای دل 

چرا گشتم اسیر با د و بورانِ زمستانی

نمی دانم ...

تو می دانی؟؟

down

چه سوی میکشی مرا؟

چه سوی می کشی مرا؟
غزل غزل ترانه از حضور تو
به ذره ذره وجود من نشسته است
و من
برای هر ترانه ات
حدیث عشق می پراکنم
تو ای شرار و شور
تو ای امید
ای سرور
ستون شعر های با ردیف و قافیه
چقدر جای بودن تو در سکوت شاعرانه
خالیه ....
تو امتداد یک نگاه عاشقانه ای
فسانه ای
مرا تمام روز و شب
بهانه ای
در این غمین خزان روزگار
چه سوی می کشی مرا؟
که در پیِ مسیر ردپای تو
دوان دوان
به هر گذر دویده ام
هنوز بوی عطر دامنت
نجابت و متانتت
صدای دلربا نه ات
نگاه عاشقانه ات
میان این خیالِ مرد بیقرار
دیدنی ست
و خاطرش شنیدنی ست

اطلاعات تماس

از روش های زیر با سید محمدرضا خسروی در ارتباط باشید :
  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید