آرام جان

بِرکه ای  درگیر  مردابم  تو  من  را یاد  کن 

لحظه ای بر خاطرم بنشین دلم را شاد کن

در زمستانی پر از سرما و یخبندان و برف

آفتابی  باش و  اسفند  مرا   مرداد  کن 

همچو باران قطره قطره بر سرم گاهی ببار

این زمینِ خشک و بی محصول را آباد کن

پر شدم  از ناله  ای آرام جان  لَختی  بیا 

در درونم خانه کن  درد  مرا  فریاد  کن

مرغ پر بشکسته ام در لابلای میله ها 

باز کن  مُهر قفس این مرغ را آزاد  کن

خشت خشت پیکرم از بار غمها ریخت ریخت 

آب  و  گِل  بردار  از  نو خانه ام  بنیاد  کن 

سوخت از حرمان عشقت سالها و باک نیست 

هیزمی  نو  بر  فِکن  آتش  بیار  و  باد   کن 

گاه گاهی   با  نگاهی  بنگر  این  دیوانه  را 

باز  در  روح  و  روان  خسروی  بیداد   کن 

اطلاعات تماس

از روش های زیر با سید محمدرضا خسروی در ارتباط باشید :
  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید