دیر شد

دیدی دلم به عشق تو ای گل اسیر شد؟
آن مردِ قصه های تو آخر چه پیر شد


مردی که دل به عشق تو جانانه بسته بود
با رفتن تو پیش خودش هم حقیر شد


بازی که می پرید به دنبال رد تو
روزی اسیرِ چله ی پرواز تیر شد


آن شب که گفت عاشق و دیوانه من است
دنیا به چشم من چقدر بینظیر شد


از باغ پر شکوفه ی دامانش ای نسیم
اکنون تمام سهم من از  او  کویر شد


آن سرو قد کشیده و آن شاخ نسترن
چون بیدِ باغچه چقدر  سر به زیر شد


ای خسروی برو زدلت بَر کَن این خیال
زیرا مجال  عاشقی ات  زود  دیر شد

down

اطلاعات تماس

از روش های زیر با سید محمدرضا خسروی در ارتباط باشید :
  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید